خیلی خسته ام ، نمی دونم چرا اصلا حوصله هیچ کسی رو ندارم ریختم به هم نمی دونم دلم
میخواد یه تنوعی در زندگیم رخ بده.
از این زندگی مسخره حالم به هم میخوره
از همه ی آدما بدم میاد حس می کنم همشون دروغ میگن .
احتیاج به یه تغییر و تحول اساسی دارم دیگه از هیچی حال نمی کنم
احتیاج به یه نفر دارم که کمکم کنه نمیدونم چرا اینجوری شدم
تو رو خدا به من کمک کنید شاید شما تونستید منو از این تنهایی در بیارید.
دلم میخواد یه شعر بنویسم :
خوب....آیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است
خوب،خوب،خوب،خوب،خوب
چه شب خوبی است امشب!
همه ی دنیا به خواب رفته است ومن ،
تنها بیدار ماندم.
نمی دانم چه کاری دارم...
دکتر علی شریعتی
سلام
من میدونم
خودت کاری کردی که زندگی واست اینجوری بشه
از اینا گذشته وبلاگت جالب بود و امیدوارم پر بار تر از اینی که هست بشه
امیدوارم از تنهایی هم در بیای و اون چیزی که به صلاحت هست واست اتفاق بیافته
سلام برسون
خوش باشی
یا حق
اولا سلام دوما این حرف منه من که این همه ناامیدم بازم یه کم امید دارم چون از ۱۰تا دره بسته حتما یک در بازه
منم مثل تو زنده بودن نمی خوام زندگی کابوس منه
فقط وفقط دورنگی بازم کابوس منه
کاش ببینمت فقط همین...............