اکنون،به قله ی کوه رسیده ام و روحم در فضای آزادی و رهایی بال گشوده است
اکنون من بسیار دور شده ام. قامت تپه ها در پس مه،از دیدگانم پنهان شده اند،سلول های
بیابان به دریای آرامش فرو رفته اند،راه هاو گذرگاه ها به زیر دستان بهار چهره پوشانده اند.
دشت ها ،جنگل ها و گردنه ها در پس شبح های سپید همچون ابر های بهاری،زرد همچون پرتو
خورشید،و سرخ همچون گونه های غروب پنهان گشته اند.
ترانه های امواج دریا گم شده،ترنم جویبار در دشت به خاموشی گراییده و صداهای برخاسته از جمعیت،محو گردیده است.
دیگر جز ترانه ی جاودانگی،که با نجوای ارواح همگام شده،هیچ نمی شنوم...
فکر می خندد
فکر گریه میکند
فکر عشق می آفریند
فکر نفرت می زاید
فکر به یاد می آورد
فکر مثبت می شود
فکر منفی می شود
فکر نقاش است
سرنوشت می سازد
و فکر سرنوشت ها را می سازد
و ما نیز فکر را...
عید را به همه عاشقان راه حق تبریک می گویم...