در هم نگریستند اما سر شار از مهربانی
چشم هاشان هر کدام پیاله ی پر از شراب سرخ
که در کام تشنه ی چشمان هم می ریختند
و کم کم بر هر دو لب
لبخندی آهسته باز می شد،
لبریز از محبت،
سیراب از دوست داشتن،
نه عشق،
دوست داشتن!
لحظاتی این چنین،
خوب وشیرین ونرم وخاموش گذشت.
دکتر علی شریعتی
منم مهدی امیدوارم با این شوقی که نوشتی باهمین شوق هم بهشون اعتقاد داشته باشی امیدوارم..............