دوست دارم تنها باشم تنهای تنها
دلم می خواد برم یه جای دور که هیچ کسی رو نبینم
آخه این دنیا چه فایده ای داره دنیای پوچ و بی ارزش
که همه به هم دروغ میگن،دروغ
دیگه نمی شه به کسی اعتماد کرد،به هیچ کس
من خودمو گم کردم،راهمو گم کردم نمی دونم کجایی هستم
احتیاج به کمک دارم
آخه تو این دنیا نمی شه به کسی اعتماد کرد
دیگه خسته شدم،
دیگه کلی وقته که هیچی شادم نمی کنه،همه چیز واسم تکراری شده
هیچ تنوعی وجود نداره
کمکم کنید................
ساناز جان با درود فراوان.......................................
بیا تا من..............بگو بامن.................نگودیره!(قنبری)
دوست گرامی ما همه خسته هستیم....با..
این راه پرپیچ و خم و دشوار
بااین همه گردنه بند ...سارق و خونخوار.
ولی نازنین یار..
ای از عشق وشور....سرشار
دستت را دردستم بگذار
تا تورا ببرم به سرزمین ...سرسبزیهای بسیار
بامن بیا..........با من بخوان.........بامن پرواز کن
من تورابه شهرقصه های خواندنی خواهم برد
دستت را بدستم بده.........اعتمادکن!!!!!!!!
تندرست و سرزنده و خنده برلب می خواهمت..
سلام
متن هات خیلی باهال بود همش حرفهای دل من بود
اگه دوست داشتی به وبلاگم سری بزن
خوشحال میشم با هم آشنا بشیم
بای
با تمام شوروشوق تو رامی خواهم همدردی هم خوبه هم بده من که به شعرهای رضاصادقی پناه بردم تو نمی دونم چیکار می کنی منم مثل توام مطمئنام اونائیکه برات نظر فرستادن یه سری آدم بیکارن ولی من بااونا فرق میکنم من ازروی بیکاری پشت کامپیوتر ننشستم انقدرهم غم وغصه دارم که دیگه دست ودلم به این کارا نمیره نمیدونم چه جوری ولی انگار قسمت بود من اتفاقی بیام تو وبلاگ تو وبا متنهای زیبات آشنا بشم که خیلی هم زیبا هستند یقین دارم که این نوشته ها ازدل اومده که به دل میشینه میدونم خیلی دلت تنگه که اینجوری نوشتی یه چیزی بهت میگم ولی باورکن اگه خسته شدی من راهشو بلدم نه ازاون کارای احمقانه هم من هم تو وهمه اونائی که حالشون اینجوریه میتونیم این دنیارو فراموش کنیم اگه دوست داری من حاضرم اینو واقعا میگم حتی میتونی امتحانم کنی ضرر که نداره.
خیلی دوست دارم بیشتر برات بنویسم ولی میترسم یه فکر دیگه بکنی درآخر امیدوارم که غم وغصه هات تموم بشن حداقل تو مثل من نشی.