جدایی روح

 

 

اکنون،به قله ی کوه رسیده ام و روحم در فضای آزادی و رهایی بال گشوده است

اکنون من بسیار دور شده ام. قامت تپه ها در پس مه،از دیدگانم پنهان شده اند،سلول های

 بیابان به دریای آرامش فرو رفته اند،راه هاو گذرگاه ها به زیر دستان بهار چهره پوشانده اند.

دشت ها ،جنگل ها و گردنه ها در پس شبح های سپید همچون ابر های بهاری،زرد همچون پرتو

 خورشید،و سرخ همچون گونه های غروب پنهان گشته اند.

 

ترانه های امواج دریا گم شده،ترنم جویبار در دشت به خاموشی گراییده و صداهای برخاسته از جمعیت،محو گردیده است.

 دیگر جز ترانه ی جاودانگی،که با نجوای ارواح همگام شده،هیچ نمی شنوم...

 

فکر

 

 

فکر می خندد

                  فکر گریه میکند

فکر عشق می آفریند

                         فکر نفرت می زاید

فکر به یاد می آورد

                     فکر مثبت می شود

فکر منفی می شود

                  فکر نقاش است

سرنوشت می سازد

     و فکر سرنوشت ها را می سازد

                                                  و ما نیز فکر را...

عید را به همه عاشقان راه حق تبریک می گویم...

فریماه جان تولدت مبارک



  ۴روزه دیگه تا تولدش مونده
دلم واسش خیلی تنگ شده،دیگه حتی به خوابم نمیاد دلم واسه اون صورت زیباش، گونه های ،

نرمش و لبخند قشنگش تنگ شده، دلم میخواد باهاش حرف بزنم ولی می دونم اون صدای منو
 
نمی شنوه آخه زیبای من واسه رفتنت خیلی زود بود کجا رفتی آخه من با این دل پر دردم چی

کار کنم نازنیم یا برگرد یا منو با خودت ببر آخه یهو چی شد مثل فرشته ها بال در آوردی و رفتی
 
کاش می شد یه لحظه ببینمت آخه امسال کیه که از دیدن مهمونها خوشحال شه کی شمع
 
های تولدش رو فوت کنه خیلی زود رفتی خیلی
 
دیگه باید تا روز مرگم این دردو تحمل کنم کاش میشد بیام پیشت کاش...

حالا با صدای بلند میگم فریماه جون تولدت مبارک....

خدا



چند روزی بود که دلم واسش تنگ شده بود میخواستم با هاش درد و دل کنم باهاش
 
حرف بزنم اونقدر اشک بریزم شاید صدامو بشنوه ولی می دونستم اون با من قهره

میخوام ازش که منو ببخشه میخوام توبه کنم میدونم که اون مهربونه

آخه ما ادما هر وقت زیاد بهش احتیاج داریم یادش میکنیم ولی من دیگه هیچ وقت فراموشت نمی کنم

 خدایا منو بخشیدی...؟

وبلاگ




http://hozoor-birang.blogfa.com

به این بلاگ سر بزنید خیلی باحاله