پاییز...؟!

 

 

 

اون نظر یا اون حسی رو که بعد از دیدن این عکس ها بهتون دست مده به من بگید و نظرتون رو بدید ؟!...

نظرات 7 + ارسال نظر
شهرام سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:56 ب.ظ http://werwer.blogsky.com

سلام...

غمگین میشم و مرگ رو یاد من میاره ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:09 ق.ظ

حس خوب تنهایی...بی کسی....آسودگی...

راوی خاطرات بزها چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://boza.blogsky.com

سلام
وقتی صدای ناله های خردشنت زیر پای عابران طنین دل انگیز شد چه فرقی می کند که برگ سبز کدام درخت بوده ای
من قبلا هم وبلاگت رو خونده بودم . از این سبک نوشتن خوشم میاد . پست قبلی خیلی قشنگ بود

پسرک تنها چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

حس خیس شدن

ورونیکا چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:00 ب.ظ http://veronika.blogsky.com

حس می کنم منم حس برگه رو تجربه کردم ....(بابا ایول رفتی تو خط هنرو عکس و لئوناردوداوینچی ! کی میره این همه راهو دختر:))

دریا سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:47 ب.ظ

یاد تولدم و تولد اون میافتم که رفت......هر ۲ مهری بودیم.

دینا چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:29 ب.ظ

احساس می کنم همه ما آدم ها مثل برگییم یه روز رو شاخه بعد از مدتی دست تقدیر ما رو از درخت جدا میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد