سلام به دوستان عزیزم ...

عید نوروز رو به همه ی  شما تبریک میگم  و سال خوب و پر برکتی رو براتون آرزومندم.

قلبش...

 

یه کنار نشسته بودم سعی میکردم

چهرمو غمگین تر و خسته تر از همیشه نگه دارم

تا شاید وقت رفتن دلش به حالم بسوزه و منم با خودش ببره

اما اون حتی یه نگاهم بهم ننداخت و رفت

آره برای همیشه رفت رفت...

وقتی به اونجایی که همیشه آرزوش بود رسید

قلبش شکسته شد و یه تیکش تلپ از توی آسمونا افتاد تو خونمون

هنوز قلبش تپش داشت

میتپید

آره اون هنوز زنده بود

میخواستم برشدارم اما هر دفعه که موفق به برداشتنش میشدم

از توی دستم خودشو به سمت درختای نارنج توی باغچه پرتاب میکرد

انگار داشت باهاشون حرف میزد

آخه وقتی هم که بودش عاشق اون باغچه و درختاش بود

دویدم به طرفش

یک بار..

دفعه ی دوم.

آخ این دفعه با مخ خوردم زمین

اما انگار ایندفعه مهربون تر از لحظه ی رفتنش شده بود

با شتاب به طرفم اومد و خودشو توی دستای سردم جا داد

اخم کرده بود اما میخندید خوشحال بود گاه غمگین

دیگه داشتم دیوونه میشدم

ای بابا مثل اینکه همه وقتی آسمونی میشن آدمارو بدتر

زمینی می کنن... 

نظرات 3 + ارسال نظر
امین جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:42 ب.ظ

سال نو شما هم مــــبا رک.!

یحیی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ق.ظ http://roze-sahra.blogsky.com

سلام عزیزم
سال خوبی رو برای شما ارزو میکنم
خوشحال میشم پیشم بیای...
تا بعد

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ

حححححح

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد